سه دفترش رو ورق میزنم ...
درون سینه آهی سرد دارم
رخی پژمرده ، رنگی زرد دارم
ندانم ، عاشقم ، مستم ، چه هستم؟
همی دانم دلی پر درد دارم.
در گذر از قبرستان خاطرات ، اینک اما سنگ قبری یافتم غرق در قاصدک
چه تضاد تامل برانگیزی