دیگه ساعتم تیک تیک نمی کرد حتی اونم خوابیده بود ،  روی کاغذ نوشته شد : " دختری امروز بدون دلیل گریست . " یه گنجیشک خودشو زد به پنجره اتاق . یه نگاهی به تنها کسی که جسارت به هم زدن اون سکوتو داشت کرد . روی کاغذ نوشته شد : " دلم می خواست کمکش کنم اما انگار خودش می خواست ناراحت باشه. "

یه نفس عمیق ... روی دیوار اتاق یه قاب عکسه ، 5 نفر دارن می خندن ، 5 تا چهره خندان ... بشون خندید گفت : شاد باشین همیشه. روی کاغذ نوشته شد : " به من می گه اگه بش فکر کنم گریم می گیره ... اما خودشم نمی دونه به چی داره فکر می کنه ؟ " کشوی میز رو آروم کشید جلو یه بسته جدید آدامس انتخاب کرد... بوی نعنا ... یه نفس عمیق

روی کاغذ نوشته شد : " خیلی سخته بخوای به کسی که نمی دونی چشه ، اصلا خودشم نمی دونه چشه کمک کنی ... سخت تر اینه که نمی تونی ببینی ناراحته ... اگه بشینه گریه کنه حالش جا می یاد؟ ... "

چه طور همه خوابیدن مگه نمی دونن امروز یه دختر بدون دلیل گریه کرده ...

" می خواد ناراحت باشه ، می خواد به کسایی که کنارش نیستن ولی دلشون باهاشه فکر کنه ، می خواد به خاطره های قدیمی فکر کنه ، می خواد گریه کنه ، اما انگار نمی خواد برای آیندش از امروز خاطره خوش بسازه ، نمی خواد از اطرافیان امروزش لذت ببره، نمی خواد بفهمه هر قطره اشکش به قلب من فشار میاره ..."

این خودکارم تاب نیاورد یه خودکار جدید برداشت . روی کاغذ نوشته شد : " امروز یه دختر بدون دلیل گریه کرد ... و امشب دوتا دختر با دلیل و بدون دلیل نخوابیدن ... "

نوشته شد : " شب آرومه ، مهتاب قشنگه ، شب بی مهتابم قشنگه ، چه طور یه دختر بدون دلیل می تونه گریه کنه؟ "       

 


نوشته شده در  چهارشنبه 88/7/22ساعت  11:39 عصر  توسط گل ارا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
زندگی تلگرامی ما
شکوفه
گلنار
قاصدک
آره خلاصه 2
آره خلاصه
به زودی
ایمان
عطر دارچین
همیشه دلم می خواست ...
پای خرگوش
[عناوین آرشیوشده]