پتو رو کشیدی رو سرت رفتی تو تاریکی نشستی کسی رو نمی خوای ببینی ؛
با خودت چی فکر کردی ؟
فکر می کنی بقیه هم تو رو نمی بینن ؟
از خودت دلخوری ؟ دنبال گناهکار می گردی ؟
زیر اون پتو توی اون تاریکی و گرما وسط پر حرارت ترین وقت سال دنبال چی هستی؟ دنبال کی هستی؟
زیر اون پتو توی اون تاریکی به چی فکر می کنی ؟ توی رویا هات گناهکارو محکوم می کنی ؛ حکم صادر می کنی ؛ قضاوت می کنی؟
زیر اون پتو توی اون تاریکی فقط داری وقت تلف می کنی ...
زیر اون پتو توی اون تاریکی فرصتها دارن از دست می رن ...
حساب همه چیز از دست در رفته؟ !!!!!!!!!!!!!!!!
تعامل خیلی وقته برات بی معنا شده؟ دوست و آشنا چی برات با غریبه ها هنوز فرق می کنه؟
آسمون هنوز آبیه ها
می شه دوباره همه چیز درست بشه ... تلاش می دونی چیه یا اون سپردی به خاطرات ؟
صفحه پاره شده هشت کتاب هنوزم می گه : " تا شقایق هست زندگی باید کرد."