فرشاد پسر پر حرارت و پر جنب و جوش... راه می رفت انرژی ازش می بارید. از در و دیوار لذت میبرد دیگه چه برسه به گل و بلبل و دار و درخت... یه آهنگ تو گوشش میذاشت تو رویاهای قشنگش سیر میکرد... همه از معاشرت باش لذت می بردن...

 

یه مدتیه حتی به طول یه آهنگ هم نمی تونه ذهنش رو کنترل کنه. هرچی صدای آهنگ رو بلندتر می کنه کمتر می شنوه. دیگه خبری از دنیای پرحیاحو نیست. کسی نمی فهمه که عوض شده فقط خودش می دونه... اما دیگه کسی مثل قبل از مصاحبتش لذت نمی بره. می دونه دوست داشتن که زورکی نمی شه ، گاهی آدم باید بزاره کسی دوسش نداشته باشه حتی اونکه یه روز 5 دقیقه بودنت براش 2 لیتر ردبول بود.

 

صبح بیدار میشه ، غرق در افکار کارهای نصفه، میره دانشگاه.

تو مسیر برا کلی کار برنامه میریزه (آهنگم پخش میشه اما ...)

دانشگاه ،کلاس، دوستان ... نصف کاراش رو میکنه اما بقیش نمیشه.

خسته بر می گرده خونه.

می خوابه تا صبح.

 

صبح بیدار میشه ، غرق در افکار کارهای نصفه، میره دانشگاه.

تو مسیر برا کلی کار برنامه میریزه (آهنگم پخش میشه اما ...)

دانشگاه ،کلاس، دوستان ... نصف کاراش رو میکنه اما بقیش نمیشه.

خسته بر می گرده خونه.

می خوابه تا صبح.

 

صبح بیدار میشه ، غرق در افکار کارهای نصفه، میره دانشگاه.

تو مسیر برا کلی کار برنامه میریزه (آهنگم پخش میشه اما ...)

دانشگاه ،کلاس، دوستان ... نصف کاراش رو میکنه اما بقیش نمیشه.

خسته بر می گرده خونه.

می خوابه تا صبح.

 

صبح بیدار میشه ، غرق در افکار کارهای نصفه، میره دانشگاه.

تو مسیر برا کلی کار برنامه میریزه (آهنگم پخش میشه اما ...)

دانشگاه ،کلاس، دوستان ... نصف کاراش رو میکنه اما بقیش نمیشه.

خسته بر می گرده خونه.

می خوابه تا صبح.

 

صبح بیدار میشه ، غرق در افکار کارهای نصفه، میره دانشگاه.

تو مسیر برا کلی کار برنامه میریزه (آهنگم پخش میشه اما ...)

دانشگاه ،کلاس، دوستان ... نصف کاراش رو میکنه اما بقیش نمیشه.

خسته بر می گرده خونه.

می خوابه تا صبح.

 

اصلا یادش نمیاد قبلا چه جوری با همین کارا زندگی رو دوست داشت.

فرشاد ... 

فرشاد ... 

 

 

 

 


نوشته شده در  جمعه 91/8/5ساعت  11:53 صبح  توسط گل ارا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
زندگی تلگرامی ما
شکوفه
گلنار
قاصدک
آره خلاصه 2
آره خلاصه
به زودی
ایمان
عطر دارچین
همیشه دلم می خواست ...
پای خرگوش
[عناوین آرشیوشده]