پسرم ایمان، از نسل سومی ها ست. رفتاری نسل سومی دارد، خودش می گوید دهه 60 ای.
اوایل ، آن زمان که مدرسه می رفت، نمازی می خواند. گاهی روزه ای می گرفت.عزای عاشورا و شب قدر برایش معنا داشت.
این روزها احساس می کنم، همان ته مانده اعتقادات دهه 60 ای او هم خشک شده. انگار به چیزی پایبند نیست. چیزی را باور ندارد. می دانم هنوز خدایی دارد، اما همه باورهایش متزلزل شده. این روزها حس می کنم، اگر هم روزه می گیرد، احساسی درون رگهایش نمی جوشد.
هنوز برای خواسته هایش نذر می کند؛ خوشحالم ؛ اما خنده ام می گیرد.
چه باید کرد، چه درست است و چه و چه ... نمی دانم، می دانم که ته دلم نگران پسرم ایمان است.